مغرب سرزمین رنگ ها
3 مرداد 1401
14 دقیقه زمان مطالعه
بدون دیدگاه
چرا مراکش؟ پرسش همراه با تعجبی که بدون استثنا در این 4-3 سال با آن مواجه میشدم هنگامی که در پاسخ به این سوال که دوست داری به کجا سفر کنی، بیدرنگ نام مراکش را میآوردم ؛ تا اینکه گردش ایام اینگونه رقم خورد تا در نوروز امسال ، به این کشور عجیب واقع در شمال غرب آفریقا سفر کنم؛ مغرب ، قرار گرفته در جنوب مدیترانه و مجاور اقیانوس اطلس !
چرا مراکش؟ پرسش همراه با تعجبی که بدون استثنا در این 4-3 سال با آن مواجه میشدم هنگامی که در پاسخ به این سوال که دوست داری به کجا سفر کنی، بیدرنگ نام مراکش را میآوردم؛ تا اینکه گردش ایام اینگونه رقم خورد تا در نوروز امسال، به این کشور عجیب واقع در شمال غرب آفریقا سفر کنم؛ مغرب ، قرار گرفته در جنوب مدیترانه و مجاور اقیانوس اطلس!
تصاویر و تعاریف از شهرهای مختلف مراکش در سایتها و شبکههای اجتماعی، مدتها بود مرا شیفته آنچه کرده بود که ممکن بود روزی در این کشور ببینم. در خبرها نیز، چند سرخط خاص بیشتر در خصوص مراکش پیدا نمیشد، از قطع رابطه کشور پادشاهی مغرب در دولت گذشته با ایران، ترمیم و از سرگیری روابط دیپلماتیک در دولت تدبیر و امید، استفاده گسترده مغرب از انرژی خورشیدی و تجربه نسبتا موفق مراکشیها در خصوص «آشتی ملی»!
اولین احساسی که پس از 7 ساعت پرواز تهران- مراکش ، در فرودگاه منارا داشتم، حس پا گذاشتن به سرزمینی ناشناخته بود، دلهره و هیجانِ اینکه چه چیزی در انتظارمان است، به هیچ وجه قابل پنهان کردن نبود. بروشوری که در هواپیما میان مسافران توزیع شده بود، اشاره به این داشت که مردم مراکش در انجام دادن امور، بسیار با صبر و حوصله (بخوانید کند و آرام) هستند. صفهای طولانی پشت گیتهای کنترل پاسپورت، خود گواهی بر این ادعا بود.
مراکش
آسمانی واقعا آبی ، زمین سرخ
از فرودگاه که در نزدیکی شهر قرار دارد، گشت شهری خود را آغاز میکنیم. آسمان بیاندازه آبی، نماها و جدارههای سرخ رنگ و خیابانهایی که عبور و مرور روانی در آنها جریان دارد، نخستین مواردی است که توجه ما را در برخورد با قسمت جدیدتر و مدرنتر شهر به خود جلب کرده است. اینجا برعکس تهران خبری از غولهای بیشاخ و دم نیست، در تمام مدت مسیری که در خیابانها در حال حرکت هستیم، ساختمانی بلندتر از 5 طبقه دیده نمیشود. کافهها و رستورانها به روی پیادهروها باز میشوند و احتمالا نمیتوان عنصری جذابتر از درختان نارنج برای آراستن پیادهروها تصور کرد.
باغ ماژورل نخستین مقصد در شهر مراکش است، باغی که به دلیل رنگ آبی دلربایی که در دیوارها و عمارت آن به کار رفته و گیاهان گوناگونی که از 5 قاره به آن آورده شدهاست، شهرت زیادی دارد. اینجا روزگاری محل زندگی ژاک ماژورل نقاش فرانسوی بوده است. در سال 1980، باغ که روزگاری پیش از این به دلیل تامین هزینههای درمانی ماژورل به فروش رسیده بود، قرار بود به هتل تبدیل شود.
اما دو فرانسوی که شیفته آن شده بودند، با خریدن باغ، مانع از نابودی آن میشوند. ماژورل با صدای دلربای پرندگان و حرکت دلنشین آب در جویها و استخرهایش و گیاهان (بخصوص کاکتوسها) عجیب و غریبش، تجربه بینظیری برای هر ببینده به حساب میآید. در حالی که مسحور آبی جادویی رنگ ماژورلی شدم، به سرنوشت هزاران هزار باغی که در شهرهای خودمان نابود شدهاند فکر میکنم و افسوس میخورم، کاش آنها نیز قدر ماژورل خوش شانس بودند!
قرار است برای پرسه زدن به بافت قدیمی شهر برویم. نکته خارقالعاده و بسیار جالب در خصوص مدینۀ شهرهای مراکشی باقی ماندن دیوارهای شهر قدیمی است. این را علاوه بر شهر مراکش، در فاس، طنجه، رباط و کازابلانکا نیز مشاهده میکنیم. در شهر مراکش، امکان تردد خودرو در بافت کهن وجود دارد. در خیابانها، به جز خودروها، حضور نسبتا زیاد گاریها و اسبها، نظرها را به خود جلب میکند. برای بازدید مقبره سعدین، وارد کوچه پس کوچههای شهر میشویم. همه دیوارها این جا نیز به رنگ قرمز است، همین است که به مراکش شهر سرخ گفتهاند. ترکیبهای رنگی که در اینجا وجود دارد، حیرتآور است.
باغ ماژورل
در مدینه، کما فیالسابق، سکونت و تجارت ادامه دارد و جنبوجوشی در کوچهها و میان مغازهها جریان دارد. ترکیبهای گوناگون رنگی، عنصری است که تمامی مغازهداران به آن پایبند بودهاند. تمامی رنگها در پسزمینۀ قرمز رنگ، جلوه ویژهای پیدا کرده است. به نظر برایمان طبیعی است که سوای رنگها، از دیدن تعداد نسبتا زیاد موتورسواران ماهرِ زن، تعجب کنیم.
گرافیتی بر روی دیوارهای قرمز کوچهها پس کوچههای مراکش
در مسیر حرکتمان، از کاخ باهیا دیدن میکنیم. قدمت این کاخ به اواخر قرن نوزدهم میلادی باز میگردد. بخشها و باغهای مختلفی در کاخ وجود دارد، به این بخشها ریاض گفته میشود. کاشیکاری منحصر بفرد مراکشی با طرحهای و رنگهای بخصوصش زیبایی خاصی به کاخ داده است. نکته جالب توجه شباهت معماری ریاضها به خانههای باقیمانده از زمان قاجار است، خصوصا خانههای قاجاری در شیراز. خانههای دو طبقهای با حیاط مرکزی، حوض و فوارهای در وسط، ایوانهایی در اطراف حیاط مرکزی، با شیشههای رنگی! طاجین غذای سنتی مراکشیها است که در ظرف مخصوصی به همین نام سرو میشود. پس از صرف ناهار، به سمت بازار سنتی مراکش رهسپار میشویم. تنوع و رنگهای دیوانهکننده دو ویژگی تک تک غرفههایی است که در بازار میدیدیم.
حتی در عادیترین و معمولیترین غذاخوری هایی که در بازار قرار گرفتند، کاشیهای رنگارنگ خودنمایی میکنند. ظروف سفالی و کاشیهای طرحدار، پارچهها و لباسهای محلی، لیوانهای مخصوص چای مراکشی و حتی ادویجات همه و همه با رنگهای خود کنجکاوی افراد را تحریک میکنند. مسیر مسقف و پیچ در پیچ را که پی میگیریم، از راسته فانوسفروشها عبور میکنیم که با روشن کردن فانوسهای تزیینی حال و هوای غریبی به بازار بخشیدهاند. پیش از سفر در خصوص خرید در بازارها شنیده بودم، اما باور نداشتم.
یکی از حیاطهای کاخ باهیا
مطلقا امکان ندارد دست روی جنسی بگذارید و قیمت مشخصی از طرف فروشنده به شما اعلام شود. فروشنده با گفتن یک عدد پَرت، شانس خود و میزان هوشیاری شما را میسنجد، اگر گرفت که فَبِها، اگر نه با کمی مکث از شما قیمت مطلوب را جویا میشود. چالش میان قیمت پیشنهادی شما و حد مورد نظر فروشنده ممکن است باعث شود شما قید محصول را بزنید و از مغازه خارج شوید، در قریب به اتفاق موارد فروشنده به دنبال شما خواهد تا باز با قیمتی نزدیکتر به پیشنهاد خودش، نظر شما را جلب کند. اگر در لحظه فیکس شدن قیمت با سوال “Are you happy?”، مواجه شدید، احتمال بدهید که کلاه گشادی به سرتان رفته باشد و فروشنده که همچون شما به جهان دیگر و حساب و کتاب اخروی اعتقاد دارد، قصدش از پرسیدن سوال، تنها آرام کردن وجدانش است و به خیال خودش قصد حلالیت طلبیدن دارد!
ظروف سفالی در بازار سنتی مراکش
مسیرمان در بازار پرهیاهو ادامه دارد و در حال دنبال کردن تابلویی هستیم که روی آن یک نام مرموز نقش بسته است، “جماع الفنا”.
از دور صداهایی به گوش میرسد. صدای مبهم هیاهو، گاه موسیقی و گاه فریادهای فروشندهها و دست فروشها. به ناگاه وارد فضای عظیمی میشویم، میدانی بزرگ که در آن قیامتی برپاست. با گذشتن از مقابل آبمیوه فروشها وارد فضای اصلی میدان میشویم. دور تا دور میدان، کافههایی قرار گرفتهاند که مشرف به این تجمع عظیم هستند. در میدان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود. گروهی معرکهگیر نشستهاند، عدهای مارگیر و گروهی میمونباز هم در جای جای میدان قرار دارند. در بساطشان همه چیز یافت میشود. حواستان باشد برای عکس گرفتن از این عجایب، باید پول بپردازید، وگرنه با شلوغبازی، آبرو برایتان نمیگذارند. با نزدیک شدن غروب و فرا رسیدن شب، حال و هوای میدان نیز عوض میشود و کمکم سر و کله گروههای عجیب دیگر پیدا میشود. گروهی قصهگو و جادوگر به میدان میآیند. بساط اغذیه فروشان به راه میافتد، بساطی که احتمالا منحصر بفردترین فودکورت ممکن در فضای باز جهان باشد .
جماعالفنا، محشری بر پاست.
فاس
شهر اسلام ، مکه غرب ، آتن آفریقا
در مسیری که حدودا 10-11 ساعت طول میکشد، طبیعت بکر و خاص رشته کوههای اطلس، خودنمایی میکند. مناظر به خوبی تداعیکننده تصویر پسزمینه معروف ویندوز Xp هستند. در راه از شهر بنیملل میگذریم که مقصدی برای توریسم سلامت است. در حالی که یک ساعت باقی مانده تا به فاس برسیم، با منظرهای غیرمنتظره در شهر اِفرانه روبرو میشویم، بارش برف! افرانه به دلیل آب و هوای برفی، پیست اسکی و خانههایش، به سوییس مراکش شهرت دارد.
برخلاف تاکسیهای زرد رنگ مراکش، اینجا همه تاکسیها قرمزند. در حال حرکت به سمت مدینه فاس هستیم. شهر قدیم فاس بکرتر و دست نخوردهتر از جاهای دیگر است. اینجا در فاس، با یکی از بزرگترین محدودههای شهری خودرو-ممنوع روبرو هستیم. از دروازه آبی وارد شهر قرون وسطایی میشویم، به مانند مدینه مراکش، در اینجا نیز بازار، شاهرگ اصلی شهر است و خانهها و مساجد و مدارس پیرامون آن قرار دارند.
مغازهها و محصولات به مانند مراکش بسیار متنوع و رنگارنگ هستند، این بار ولی در پسزمینهای زرد رنگ. مردم با لباسهای سنتی بربرها که جِلابا نام دارد در تردد هستند. هر از چند گاهی باربری با سر و صدای بسیار میخواهد راه را برای عبور خود و قاطرش باز کند. در بسیاری از مغازهها، تصویر محمد ششم دیده میشود، مراکش مردم شاهدوستی دارد؛ “الله، الوطن، الملک” شعار کشور مغرب است.
قرار است به دیدن قدیمیترین دانشگاه دنیا برویم، دانشگاه قرن نهمی قرویین . نخستین جایی که اقدام به صدور مدرک دانشگاهی میکرده و توسط دختر یک تاجر تونسی ساخته شده است. حیاط مدرسه و مسجد قرویین با کاشیکاری بسیار زیبایی تزیین شده که محصول شهر فاس است. به مقبره مولای ادریس که میرسیم عدهای در حال روشن کردن شمع و گروهی دیگر در حال مناجات و دعا هستند. نوای مناجاتشان، حال غریبی به حیاط مقبره بخشیده است.
حیاط آرامگاه مولای ادریس، فاس
فاس پایتخت سفال مراکش، به چرم مرغوبش نیز شهرت دارد. قبل از رسیدن به کارگاههای تولید و فروش محصولات چرم، بوی نامطبوعی حس میشود. در ابتدای در ورودی به هر نفر چند برگ نعنا داده میشود، تا در ادامه بازدید کمی از بوی وحشتناکی که از دباغیها به مشام میرسد، کاسته شود. در اینجا پوستهای شستهشده را در گودالهایی قرار داده و در گودالهای دیگر رنگ میکنند، سپس برای خشک شدن به روی دیوارها آویزان میکنند. کیفها، لباسها، کفش و محصولات چرمی متنوعی برای عرضه وجود دارد.
کارگاه تولید محصولات چرم، فاس
شفشاون
ماسولهای به رنگ آبی فیروزهای
شفشاون با خانهها، پیادهروها، کوچهها، بامها، درها و دیوارهای آبی رنگش و حالت پلکانیاش در دامنه کوههای ریف، شهرتی جهانی دارد. چه بسا تاکنون تصاویری از این شهر آبی دیده باشید. ترکیب رنگ آبی و سفید آرامش خاصی به کوچههای پلکانی و تو در توی مدینۀ شهر بخشیده است، کوچههایی که به صورت دیوانهکنندهای با گلدانهای رنگی تزیین شدهاند. یهودیانی که در قرن 15 از دست اسپانیاییها فرار کرده و به اینجا آمده بودند، سنت آبی کردن شهر را به ارمغان آوردند.
سنتی که ریشه در باورهای مذهبی یهودیان دارد و رنگ آبی را بازتابی از قدرت خداوند میداند، به همین خاطر شاهد آن هستیم هر دو سال یکبار کل شهر به این رنگ در میآید. در شفشاون تنها باید پرسه زد و از صحنهآرایی جذاب رنگها لذت برد. در میدان ابتدایی شهر، ذوق و هیجان ناب و خالص دانشآموزان که در حال خواندن و شادی هستند، به جاذبههای شهر میافزاید.
ناگفته نماند شاید انتظار و لحظهشماری زیادی که برای دیدن شفشاون از مدتها پیش از سفر داشتیم، باعث شده آنقدرها که باید از دیدنش لذت نبریم. شاید روند توریستی شدن شهر نیز در اینکه اینگونه احساس کنیم، بدون اثر نبوده باشد.
فروش محصولات چرمی در شفشاون
طنجه
دروازهای به اروپا
شهر طنجه در سواحل دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس و در نزدیکی تنگه جبل الطارق قرار گرفته است. آنها که اروپا رفتهاند، شباهت طنجه به شهرهای اروپایی، خصوصا به جنوب اسپانیا را تایید میکنند. از طنجه تا سواحل کشورهای اسپانیا و پرتغال، راه زیادی نیست. در مناطق نزدیک به ساحل اقیانوس اطلس، منطقه خوش آب و هوایی وجود دارد که ویلاهای امیران سعودی و اماراتی در آنجا قرار گرفته است. آسمان آبی شهر، متفاوت از شهرهای پیشین است. قسمت مدرن شهر پر است از رستورانها، کافهها و مراکز خرید لوکس! مدینه طنجه زیباییهای متفاوتی دارد.
رنگها در اینجا جسورانهتر و زندهتر به چشم میآیند. آبیای به مراتب زیباتر از شفشاون، ترکیب دوتایی رنگهای زرد، بنفش، سبز پررنگ و سبز ایرانی با رنگ سفید، مدینه طنجه را برایم به یکی از خاطرهانگیزترین بخشهای سفر تبدیل میکند. در گوشه پیادهراهی دو جوان نشستهاند، از میزی که مقابلشان قرار دارند، معلوم میشود که خطاط هستند و در ازای مبلغی، نامتان را به خطی که دوست داشته باشید، مینویسند.
کازابلانکا
بوی دود تهران آید همی
مدینه (قسمت قدیمی) شهر طنجه
در راه رسیدن به کازابلانکا که به خاطر رنگ سفید مدینه شهر، دارالبیضا نام گرفته است، از شهر رباط، پایتخت مغرب عبور میکنیم. رباط پایتخت سیاسی و محل قرار گرفتن کاخ شاهی اصلی محمد ششم و مقبرههای پدر و پدربزرگ شاه است. به دلیل مسائل امنیتی تنها امکان بازدید از محوطه کاخ وجود دارد.
تمام مسیری که از طنجه به سمت رباط و کازابلانکا طی کردیم، مسیری مجاور اقیانوس بوده است. ترافیک سنگین و بوقهای ممتد خودروها، اولین مواجهه با کازابلانکا است. شهری با 6 میلیون نفر جمعیت که پایتخت اقتصادی مغرب به حساب میآید.
ساختمانهای بلندمرتبه، خیابانهای شلوغ و بعضا کثیف، تردد ترامواها و هوای آلوده، همه آن چیزی است که پیش از بازگشت به تهران به آن نیاز داشتیم، تا اندکی از دلتنگیمان کاسته شود. کازابلانکا مطلقا به مانند شهرهای پیشین هویت مشخص و معلومی ندارد، شهری پا در هوا میان سنتهای بومی و آنچه از آن طرف اطلس به آن وارد شده است. شهر به دلیل تعداد زیاد کافهها، بارها و کازینوها که روزگاری محل عیاشی نظامیان فرانسوی بوده، شهرتی دست و پا کرده است. پس از سفر یکی از اساتید برایم از تشابه زیاد خیابان لالهزار پیش از انقلاب که پر بوده از کافه، تئاتر، سینما و … با کازابلانکا میگوید.
از عجله و شتابی که در شهر پیداست، مشخص است که کازابلانکا محل قرار و آرام گرفتن نیست. منطقه مدرن و جدید شهر، پر است از نمایندگی برندها و کالاهای لوکس! Morocco Mall بزرگترین مال قاره آفریقا در اینجا قرار دارد. مجمتعی 3 طبقه که در آن تمامی برندها مطرح حضور دارند، به همراه فودکورت و شهربازی! بزرگترین مال آفریقا در برابر مگامالها و مالهای تهران به واقع عددی نیست، این تازه مربوط به زمانی است که هنوز پروژه ایران مال افتتاح نشده است!
مسجد حسن ثانی، سومین مسجد بزرگ جهان اسلام، مسجدی که بیش از نیمی از آن بر سواحل اقیانوس اطلس قرار گرفته، آخرین بازدید ما در کازابلانکا است. مسجد دارای بلندترین مناره در میان مساجد اسلامی است. بنای مسجد در سال 1993 و به مناسبت شصتمین سال تولد پادشاه وقت (حسن دوم) ساخته شده است. آیه هفتم سوره هود ، الهامبخش ساخت مسجد بر روی آبها بوده است. مسجد دارای صحنها و شبستانهای بزرگی است که در ماه مبارک رمضان محل تجمع هزاران هزار مسلمانان مراکشی است.
مسجد حسن ثانی، کازابلانکا
سفر در فرودگاه محمد پنجم، به پایان میرسد، اما مگر میتوان پایانی برای زیباییها و خاطرات خوش آن متصور شد. مراکش همانقدرها که انتظارش را میکشیدم، استثنایی بود، چه بسایی برخی جاها بسیار بیش از انتظارم مرا شگفتزده کرد. در حال نوشتن این شرح سفر، مطمئنتر از هر زمان دیگری، باور دارم که روزی دوباره به مراکش سر خواهم زد، برای کشف و تجربه مجدد دیار مغرب!
منتخبی از تصاویری که فرصت انتشار در متن را پیدا نکردند.
مغازهای در بازار قدیمی شهر مراکش
نمازخانهای در قسمت قدیمی شهر فاس
مدرسه قرویین، شهر فاس
نویسنده: میلاد شاهی اردکانی