سفری به کوبا
2 مرداد 1401
14 دقیقه زمان مطالعه
بدون دیدگاه
قبل از اینکه سفر کوبا را شروع کنم تقریبا همه این سوال رو داشتن. خوب حقیقت هم اینه که سفر کوبا از اون سفرهای متداول ما ایرانیها نیست و سفر به اون ور دنیا به یک سرزمین کمتر شناخته شده با شرایط سیاسی ویژه خیلی عجیب بود اما اگر از اون دسته افراد علاقه مند به هنر سینما و موسیقی باشید حتما تصویری خاص از کوبا همیشه در پس زمینه ذهنتون هست.
پیش از سفر:
کوبا!!!! حالا چرا کوبا؟؟؟!!!
قبل از اینکه سفر کوبا را شروع کنم تقریبا همه این سوال رو داشتن. خوب حقیقت هم اینه که سفر کوبا از اون سفرهای متداول ما ایرانیها نیست.سفر به اون ور دنیا به یک سرزمین کمتر شناخته شده با شرایط سیاسی ویژه خیلی عجیب بود اما اگر از اون دسته افراد علاقه مند به هنر سینما و موسیقی باشید حتما تصویری خاص از کوبا همیشه در پس زمینه ذهنتون هست.
قبل از اقدام به سفر شروع به تحقیق در مورد کوبا کردم و فهمیدم که این سفر خیلی با روحیات ماجراجویانه من جور در می آید. از سفارت کوبا وقت مصاحبه گرفتم و با تمام مدارک که مثل یک ویزای شنگن هست به سفارت رفتم و یک روزه توانستم ویزا بگیرم البته به نظر نمی رسد که سخت گیری خاصی در دادن ویزا داشته باشند.
آغاز سفر:
و سفر عجیبم را شروع کردم، با ایرلاین ترکیش از شیراز به هاوانا با یک ترانزیت 20 ساعته در استانبول که زمان خوبی برای گشتن در این شهر زیبا هست البته من ترجیح دادم از خوراکی ها متنوع و خوشمزه لانژ فرودگاه و هتل رایگان برای استراحت استفاده کنم چون درمسیر برگشت 3روز در استانبول می ماندم.
سفر من به کوبا 12روزه بود که اگر بخواهید شهرهای مختلفش را بگردین مدتش باید بیشتر باشه به خصوص که مدت پرواز طولانی ست و 14ساعت در پرواز بودن و 12ساعت اختلاف با ایران تقریبا روز اول خستگی و خواب آلودگی زیادی به همراه داره.
هاوانا (HAVANA):
فرودگاه خوزه مارتی هاوانا کوچک بود با تعداد پروازهای کمتر از فرودگاههای بقیه جاهای دنیا. وقتی رسیدم فرودگاه اگرچه که نفر اول به بخش” چک این ” پاسپورت رفتم اما متاسفانه آفیسر که پاسپورت ایرانیم را دید گفت کنار خط منتظر بایستین!!! حدود یک ساعت اونجا معطل شدم البته خبر داشتم که ایرانیها واسه ورود تو فرودگاه معطل میشوند و سوال و جواب، به خاطر همین نگران اوضاع نبودم اما خوب به هرحال حس خوبی نداشت.بلاخره بعد از چندتا سوال و جواب ساده اجازه ورود صادر شد!
از فرودگاه با تاکسی به مبلغ 25 کوک به مرکز شهر رفتم.(هر یک کوک معادل یک دلار است). جالبه بدانید کوبا 2 واحد پولی دارد کوپ برای مردم محلی و کوک برای توریستهای خارجی که کاملا با هم متفاوت است.
به محض ورود به هاوانا گویا وارد یک دنیای دیگر شدم همه چیز شدیدا متفاوت و خاص بود. از اول هم می دانستم قراره به یک سفر خیلی متفاوت و چالشی برم و از این بابت خوشحال هم بودم.
برای اقامت 3شب اول در هاوانا از سایت AIR BNB” “کاسا (CASA)گرفته بودم. “کاسا” ها در کوبا متداول ترین نوع اقامت برای توریستها میباشند. خانه یا سوییت های مستقل که توسط ساکنین محلی شهرها اجاره داده میشوند و تحت نظارت دولت هستند. که 2 تا حسن بزرگ دارند اول اینکه به نسبت هتلهای کوبا خیلی نرخ ارزون تری دارن و یک سوییت کامل با آشپزخانه و سرویس بهداشتی حس خوشایند تری از هتل داره و دوم اینکه در میان مردم محلی زندگی میکنی و کاملا با فرهنگ و نوع زندگیشون در ارتباط هستی.
میزبان من در کاسای اول در شهر هاوانا یک زن میانسال به نام “لوسی” بود که حتی یک کلمه انگلیسی نمیدانست اما به قدری مهربان بود که تمام سعی اش را می کرد با زبان اشاره منظورش را به من بفهماند و در حالی که نه اون انگلیسی می فهمید نه من اسپانیایی شروع به تعامل کردیم که این خودش یک چالش جالب شبیه یک بازی بود. بعد از معرفی خانه از من در مورد صبحانه پرسید که چه خوراکی هایی دوست دارم که برام آماده کنه، رفتار مادرانه اش در بدو ورود من به کوبا بهترین حس رو بهم داد.
بعد از یک “ولکامینگ” خوب، زدم بیرون که دور و ور یک گشتی بزنم. کاسای من در قدیمی ترین بخش شهر بود که به هاوانای قدیم معروفه و ثبت جهانی یونسکو هست.
تمام خانه ها،ساختمانها، مغازه ها و خیابانهای باریکش کهنه و قدیمی مال یکی دو قرن قبل هستن که به عنوان میراث جهانی یونسکو می بایست به همین شکل حفظ بشوند و تغییراتی داده نشود و این بافت تاریخی بارزترین ویژگی هاوانا ست.
هاوانای قدیم
وقتی رفتم بیرون انقدر غرق این دنیای عجیب و غریب بودم که چندین ساعت راه رفتم و هیجان زده نگاه میکردم تا اینکه عصر شد و مسابقه فینال باشگاههای اروپا بین 2 تیم بایرن مونیخ و رئال مادرید بود و در بعضی کافه ها مردم فوتبال تماشا می کردند و کوبایی ها به دلیل فرهنگ اسپنیش شان یا رئالی بودن یا بارسلونی.
دیدن فینال اروپا تو یک کافه پر از پرچم باشگاههای مختلف جهان در کنار تعداد زیادی طرفدار رئال و چند توریست آلمانی طرفدار بایرن مونیخ جذاب ترین اتفاق روز اول در کوبا بود.
بعد از فوتبال خسته و خواب آلود(بدلیل تفاوت ساعت با ایران) تصمیم گرفتم به کاسا برگردم و استراحت کنم اما مشکل اینجا بود که نمیدونستم کجا هستم و از کجا باید برسم خونه! و رسما گم شده بودم.
توی کوبا به دلیل نبودن سیم کارت و اینترنت علنا چیزی بنام گوگل مپ واین برنامه ها وجود نداره، تابلوهای راهنمایی انگلیسی خیلی کم هست و مردم هم غالبا انگلیسی بلد نیستن اما انقدر مردم مهربان خونگرم و اهل کمکی داشت که به هرحال با زبان اشاره و هرشکل ممکن سعی میکردن راهنمایی و کمک کنن و خلاصه با نشون دادن آدرس به آدما، پرسون پرسون و با کلی گشتن و اینور و اون ور رفتن تونستم راه رو پیدا کنم و برسم کاسا.
شب که رسیدم کاسا دیدم تو کوچه یک عده زیادی موزیک گذاشته بودن و مشغول خوندن و رقصیدن. من که عاشق موسیقی اسپنیش هستم این خیلی واسم هیجان انگیز بود.جالب اینکه چیزی بنام خواب و سکوت نیمه شب هم براشون معنایی نداشت و تا دم دمای صبح با صدای بلند میخوندن و میرقصیدن و این براشون خیلی عادی بود (مقایسه کنید با فرهنگ شهرنشینی و آپارتمان نشینی ما).
از صبح فردا با خوردن صبحانه هیجان انگیز میزبان مهربونم همراه با آبمیوه های خوشمزه استوایی با روحیه ای سرحال گشت و گذارم رو شروع کردم.
بعد از بافت قدیمی و تاریخی هاوانای قدیم، مهم ترین و جذاب ترین ویژگی کوبا ماشین های کلاسیک آمریکایی هست که اکثرا مال 50،60 سال پیش هستن و حس نوستالژی بیشتری به این شهر می دهند.
ماشین های رنگ و وارنگ کلاسیک با رنگ های شارپ صورتی آبی زرد سبز قرمز بنفش و علی رغم کهنگی خیلی تمیز و سرپا که آدم از نگاه کردن بهشون سیر نمیشد. توریست ها با این ماشینها این ور و اونور شهر میرفتن و تاکسی های لوکس توریستی به حساب می امدند.
کوبا سیستم حمل و نقل عمومی دنیای مدرن رو نداره و غیر از این تاکسی های لوکس که البته گران بودند، تاکسی های معمولی و یک مدل تاکسی سه چرخی بنام “کوکو” و اتوبوس داره که استفاده از اتوبوس برای توریستها متداول نبود. اما در میدان اصلی هاوانای قدیم اتوبوس های دو طبقه روباز توریستی بود که با پرداخت 10 کوک یک روز کامل می توانستی استفاده کنی و با راهنمای انگلیسی زبان بخش های مختلف شهر را معرفی میکرد و هر ایستگاه میتوانی پیاده شوی بروی مکانهای توریستی را ببینی و در برگشت دوباره سوار همان اتوبوسها شوی و بروی نقاط دیگر، که این بهترین و اقتصادی ترین راه گردش در شهر بود.
هاوانا یک شهر ساحلی زیبا و تپه ای هست که وقتی به قسمتهای جدید شهر میروی طبیعتش هم زیبا ست.
انقلاب کوبا در سال 1959 به رهبری “چگوارا” و “فیدل کاسترو” مهمترین اتفاق قرن اخیر کوباست که اثرات آن به شدت نمایان هست. عکس و مجسمه چگوارا در همه جای شهر به چشم میخوره. میدان انقلاب با تصاویر بزرگ چگوارا ؛ کامیلو؛ و کاسترو از قشنگی های هاواناست.
میدان انقلاب هاوانا
چهره کاریزماتیک چگوارا غیر از تمام خیابانهای شهر، روی تمام صنایع دستی و سوغاتی های کوبا هم هست و بیشترین تصویری ست که در تمام شهرهای کوبا میبینی.
تصویر چگوارا در میدان انقلاب
موزه انقلاب هاوانا هم از جاهای مهمی ست که توریستها دیدن میکنند جایی که عکسها و اشیایی که مربوط به انقلاب هستن نگهداری میشوند و توضیحات عکسها و اتفاقات کمک بزرگی به شناخت انقلاب کوبا میکند که مثل همه انقلاب ها آرمان آزادی خواهی داشتند…
موزه انقلاب هاوانا
وینالس (Vinales) :
بعد از سه روز اول در هاوانا به شهرکوچکی بنام “وینالس” در غرب کوبا رفتم.متداول ترین وسیله حمل و نقل بین شهری در کوبا، تاکسی هایی بنام “کلکتیو” هستن که کمی گران تر از اتوبوس های بین شهری توریستی هستن اما بسیار راحت و کم دردسر میباشند که تاکسی از دم در محل اقامتت می آید سوارت میکند و در شهر مقصد هم دم در محل اقامتت پیاده میکند. که معمولا میزبان های کاسا این تاکسی ها را برای توریستها رزرو میکنند و راحت و بی دردسر به شهر بعدی میروی ضمن اینکه توی راه با 2،3 تا توریست دیگر هم همسفر میشوی و این وسط برقراری ارتباط با فرهنگ های دیگر از هیجانات سفر هست.
بعد از 3ساعت و پرداخت 30 کوک به وینالس رسیدم.شهری کوچک و کوهستانی که با باران ماه می و طبیعت فوق العاده به بهشت روی زمین تبدیل شده بود.
خانه های ویلایی زیبا با چندتا خیابان بدون ماشین و کافه ها و رستورانهای زیاد با موسیقی و اجراهای اسپنیش، اقامت در وینالس رو به بهترین بخش سفرم تبدیل کرد. روز دوم اقامتم از تنها میدان شهر با اتوبوس توریستی به مبلغ 5کوک به دیدن طبیعت زیبای خارج از شهر رفتم که شبیه گشتن در بهشت برین بود، دیدن اون همه منظره سرسبز و زیبا دیوانه کننده بود و بعد غار هندوها که فوق العاده زیبا و یونیک بود و البته همسفری با یک زوج میانسال انگلیسی خونگرم و صمیمی به جذابیت این گردش اضافه کرد.
بعد از ظهر به تور اسب سواری در دره سرسبز وینالس رفتم ( میزبان کاسا برایم رزرو کرده بود) که برای من به عنوان اولین تجربه اسب سواری اونم به مدت 3،4 ساعت در کوهستان، چالش بزرگی بود که البته راهنما همراه هست ضمن اینکه اسبها خودشون یک مسیرروتین رو از حفظ میروند!
دره وینالس
آنجا به یک کارگاه سیگار و تنباکو رفتیم.وینالس تنها منطقه کشت تنباکو در کوباست که مهم ترین صادرات کوبا یعنی سیگار برگ را انجام می دهد.کارگاه سیگارسازی خیلی دیدنی و جذاب بود و خوشبختانه یک راهنما به زبان انگلیسی مراحل ساخت سیگار برگ را توضیح میداد و همانجا سیگار برگ به عنوان جذاب ترین سوغاتی کوبا رو خریدم.
دو روز اقامت در وینالس واقعا کم بود و اگر از قبل می دونستم چه بهشت رویایی هست حداقل 3،4روز از برنامه سفرم رو واسه این شهر میگذاشتم اما حیف که زمان کم بود و بقیه شهرها مانده بود!
ترینیداد (Trinidad):
از وینالس با تاکسی کلکتیوکه صاحب کاسا برایم رزرو کرده بود به شهر “ترینیداد” در جنوب غربی کوبا رفتم که هفت ساعت طول کشید (با هزینه 40 کوک) .ترینیداد عجیب ترین شهر کوباست شهر کوچکی که زمان در اون متوقف شده و وقتی از تاکسی پیاده میشوی انگار که با ماشین زمان به 200 سال پیش برگشتی! در بافت قدیمی و توریستی همه چیز حالت روستایی داره خانه هایی با معماری جالب و قدیمی و خیابان های سنگفرش که ماشین در اون نیست!
عصر برای گشت زنی بیرون رفتم که اتفاقی 3 تا از همسفرهای اروپایی م (که در تاکسی مسیر هاوانا به وینالس باهم آشنا شده بودیم) را در صف یک رستوران قدیمی دیدم و قرار شد شام را باهم باشیم. در یک رستوران عجیب که یک صف طولانی برای ورود داشت و بیشتر شبیه یک کارخانه قرن نوزدهمی متروک بود با وسایل عجیب و غریب فلزی که به دیوار آویزان بود با پنکه های بزرگ و قدیمی سقفی و البته موزیک و اجراهای جذاب اسپنیش.
بعد از شام به میدون اصلی شهر رفتیم که هر شب فستیوال رقص و موزیک بود و پر از توریست و افراد محلی. در آنجا باران خیلی شدیدی (مدل باران های استوایی که نمیشود زیرش راه رفت) باریدن گرفت و ما مجبور شدیم زیر یک سقف پناه بگیریم اما باران وحشتناک متوقف نشد و چون خسته بودم و دیروقت بود از دوستانم جدا شدم که برگردم کاسا.
و دوباره مثل شب اول در هاوانا، گم شدم! تمام خیابان های سنگفرش و ساختمان ها و خانه ها شبیه هم بودند و تابلوی راهنمایی هم نبود نور کم بود و باران هم بسیار شدید اما بلاخره پرسون پرسون و با کمک یکی از همان مردم مهربان توانستم کاسا را پیدا کنم.
ترینیداد شهری عجیب به دور از هیاهوی دنیای مدرن و تکنولوژی هست که شدیدا زندگی در اون جریان داره و برای چند روز آدم رو به آرامش درونی میرساند.
وارادرو (Varadero) :
بعد از 2 روز تجربه این حس خوب، با تاکسی کلکتیو راهی شهر ساحلی “وارادرو” در شمال کوبا شدم و بعد از 4 ساعت رسیدم (با هزینه 30 کوک) . وارادرو در شمالی ترین قسمت کوبا و در فاصله 150 کیلومتری ایالت فلوریدای آمریکا هست و وقتی کنار دریا نشسته ای حس اینکه اون طرف این دریا به فاصله کم آمریکا هست حس جالبی داره…
در این شهر هتل با ساحل اختصاصی گرفتم که حالت ریزورتی داشته باشد. ساحل شنی نرم و سفید و درختان استوایی و اون دریای آبی زیبا بهترین انتخاب برای استراحت و آبتنی در انتهای سفر بود.
هاوانا و پایان سفر :
بعد از 2 شب از وارادرو دوباره به هاوانا برگشتم و 2ساعت بیشتر راه نبود(با هزینه 20 کوک).
2شب آخر را هم در هاوانا اقامت داشتم که این بار در بخش مدرن شهر کاسا گرفتم که با زندگی در اون قسمت شهر هم آشنا بشوم. روز آخر به قلعه “ال مارو” در خلیج هاوانا رفتم که علاوه بر بازدید از تجهیزات نظامی قدیمی، از مناظر زیبا و سرسبز خلیج هاوانا و چشم انداز فوق العاده شهر لذت بردم.
پرواز برگشتم صبح زود بود که صاحب کاسا تاکسی تا فرودگاه را برایم رزرو کرد و صبح به فرودگاه رفتم و از کوبای دوست داشتنی ( با آرزوی دیدار مجدد) خداحافظی کردم.
کوبا کشوری عجیب در دنیای امروز هست که سرعت سرسام آور تکنولوژی دنیای مدرن نتوانسته خودش را به این کشور تحمیل کند. اینترنت به شکل مرسوم همه جای دنیا وجود ندارد و برای استفاده باید کارت اینترنت خرید ( هر یک ساعت یک کوک ) و در مکان های خاصی که عموما پارک ها هستن میتوانی به اینترنت وصل شوی و استفاده کنی. و این باعث شده که برخلاف بقیه جاهای دنیا که بیشتر زندگی افراد تحت تأثیر گوشی های مویابل و فضای مجازی هست، در کوبا زندگی و ارتباطات به شکل واقعی و کلاسیک وجود داشته باشد.
کوبا بدلیل انقلاب و حکومت کومونیستی و سیاست های بسته اقتصادی کشور فقیری محسوب میشود و بیشتر مردم زندگی کاملا متوسط و حتی از دید ما فقیرانه ای دارند اما این فقر افسرده شان نکرده و مردمانی به شدت شاد، سرخوش و آسان گیری هستند که از زندگی و روابط شون نهایت لذت را می برند. کشوری رنگارنگ پر از موسیقی و رقص با مردمی خونگرم و مهمان نواز. یک کشور کاملا امن و ایمن برای توریستها که نگرانی و ترس به آدم وارد نمیکند و برای چند روزی تو را از دنیای مدرن و شلوغ و مجازی دور میکند و به یک زندگی اصیل و قدیمی میبرد که نوستالژی این روزهای بیشتر ما هست.
نویسنده: ماندانا روستا