به استانبول شهر فیلم های ترکی خوش آمدید
4 مرداد 1401
15 دقیقه زمان مطالعه
بدون دیدگاه
استانبول هم از اون دسته شهرهای قشنگ ترکیه هست که خیلی توریست داره ، از جمله ایرونیا که ریختن تو استانبول ، کلا فک کنم بیشترین گردشگرای ترکیه ایرونیا هستن و این کشور رو مردم خودمون آباد کردن ، راستی قبل از این که ماجرای سفرم به استانبول رو بنویسم بگم که تا سال 1402 می تونین بدون ویزا به ترکیه سفر کنین ، چون قرارداد 100 ساله ای که رضا خان با آتاتورک نوشته و طبق اون ملت دو کشور تا صد سال می تونن بدون ویزا به خاک هم دیگه رفت و آمد داشته باشن تنها تا 5 سال دیگه اعتبار داره ، خلاصه اگه می خواهید به ترکیه برید زود اقدام کنید البته با این گرونی دلار ترکیه هم نمی شه رفت.
استانبول هم از اون دسته شهرهای قشنگ ترکیه هست که خیلی توریست داره ، از جمله ایرونیا که ریختن تو استانبول ، کلا فک کنم بیشترین گردشگرای ترکیه ایرونیا هستن و این کشور رو مردم خودمون آباد کردن ، راستی قبل از این که ماجرای سفرم به استانبول رو بنویسم بگم که تا سال 1402 می تونین بدون ویزا به ترکیه سفر کنین ، چون قرارداد 100 ساله ای که رضا خان با آتاتورک نوشته و طبق اون ملت دو کشور تا صد سال می تونن بدون ویزا به خاک هم دیگه رفت و آمد داشته باشن تنها تا 5 سال دیگه اعتبار داره ، خلاصه اگه می خواهید به ترکیه برید زود اقدام کنید البته با این گرونی دلار ترکیه هم نمی شه رفت.
خوب بریم سراغ سفر استانبول ، از اون جایی شروع شد که یکی از دوستای عزیزم برای تشکر از من این سفر رو به من هدیه کرد پس یه توفیق اجباری نصیبم شده بود و من هم از این فرصت استفاده کردم و چمدون بستم ، قبلا به ترکیه سفر کرده بودم ولی خیلی خوشم نیومده بود ولی همه می گفتن که استانبول خیلی خوبه و به خصوص برای خرید ، من هم که دوست داشتم شهری رو که بیشتر سریال های معروف ترکیه در اون ساخته می شه ببینم ، تاریخ سفر یادم نیست ولی پرواز ما با هواپیمایی آتا بود که افتضاح بود ، من اصلا این ایر لاین رو به شما توصیه نمی کنم ، به نظر من بدترین هواپیمایی ایرانه.
پرواز ما قبل از ظهر بود و چقدر هم فرودگاه امام شلوغ بود و بیشتر این شلوغی به خاطر زوار کربلا بود ، حدود هزار نفر فقط تو صف کربلا بودن ، من اولین نفری بودم که منتظر بود چمدونشو تحویل بده ، ولی متاسفانه با 3 ساعت تاخیر پرواز ما انجام گرفت ، واقعا کلافه شده بودم ، همون جا یه دوست خوب پیدا کردم ، یه خانم خوشگل و جوون که استرالیا زندگی می کرد و می خواست برای تفریح بره آنتالیا ، بالاخره چمدونا رو دادیم و رفتیم که عوارض خروج رو که او زمان 75 تومن بود پرداخت کنیم و بریم برای سالن ترانزیت ، خلاصه تا اومدیم بپریم خیلی اذیت شدیم به این خاطر می گم خیلی بده هواپیمایی آتا ، من که تا مجبور نشم با این شرکت سفر نمی کنم.
انتظار انقدر ما رو خسته کرده بود که دیگه تو هواپیما نفهمیدیم چجوری خوابمون برد ، غذاها هم اصلا یادم نیست ، خلاصه تا این قسمت که خوش نگذشته بود ، بالاخره تو فرودگاه بزرگ آتاتورک نشستیم و پاسپورتارو دادیم مهر کردن و رفتیم برای تحویل چمدون ، من که می خواستم کلی خرید کنم چمدونم رو تقریبا خالی بردم که پر برگردونم ، بارم رو تحویل گرفتم و با دوستم خدافظی کردم و رفتم که تور لیدرم رو پیدا کنم ، یه آقایی صدام کرد و گفت کلی منتظرم بوده و منم گفتم که بارم دیر اومد ، خلاصه همه مارو یه گوشه جمع کرد و بین تور لیدرا پخش کرد ، خانم الین تور لیدر ما بود ، سوار ون شدیم و دونه دونه ما رو تحویل هتل هامون داد.
تو راهم کلی از تور ترکیه و استانبول که شهر هفتاد تپه هست و این چیزا گفت ، منم که اولین سفرم با تور بود خیلی راحت تورهای دیگه رو از این خانم خریدم و بعد فهمیدم که اشتباه کردم و می تونستم ارزون تر بگیرم ولی اون خانم من رو استرسی کرد و گفت اگه الان نخری دیگه نمی شه و از این حرفایی که بقیه تور لیدرا برا این که پول بیشتری در بیارن می گن ، بگذزیم ، هتل من که در منطقه بالای شهر و روبروی برج های ترامپ قرار داشت و اسمش ” وایت منارچ ” ( white monarch ) بود ، از هتل های خوبی بود ولی تور لیدر ها رو به زحمت انداخته بود چون اکثر افراد در هتل های مرکز شهر اقامت داشتن ، من خودم این هتل رو انتخاب کردم چون استخر و باشگاه داشت و امکاناتش نسبت به بقیه هتلا بهتر بود ، ولی یه پشنهاد دارم براتون این که اگه به استانبول سفر می کنید در مرکز شهر هتل بگیرید که به همه چی دسترسی خوب داشته باشید.
لابی هتل وایت منارچ استانبول
باشگاه هتل وایت منارچ استانبول
خلاصه الین من رو سپرد به همکارش فرشید و من چک این کردم و اتاقم در طبقه سوم رو تحویل گرفتم و خیلی هم اتاق خوبی بود ، من تو آبان ماه به استانبول رفتم و می دونین که چقدر سرده منم که عاشق گرما ، ولی خوب مشکلی نبود ، من که تور خریده بودم و سه روزی که تو این شهر بودم رو برای خودم پر کرده بودم ، شب دوم باید می رفتم تور کشتی و کنسرت شهرام شب پره ، رفتم اتاق و لباسام رو درآووردم و یه کم کارامو با لپ تاپ انجام دادم و استراحت کردم تا خستگی پرواز از تنم در بره ، شب رفتم بیرون و اطراف رو چرخی زدم ، و یه بارون شدید شروع به باریدن کرد ، من که دوست داشتم ، رفتم شام خوردم تو یه رستوران سنتی ترکی ، یه غذای ترکی خوردم بد نبود ، من کلا غذاهای ایرونی رو از هر جای دیگه بیشتر دوست دارم.
غذای ترکیه ای که شب اول خوردم
یه سری هم به مغازه های اطراف زدم و با دو فروشنده که اهل تاجیکستان بودن گپ زدم و اونا پرسیدن کجایی هستی و تا گفتم ایرونی گفتن ما ایرونیا رو دوست داریم ولی از ترکیه ای ها خوشمون نمیاد ، من کمی ترکی بلدم و می تونستم کارمو را بندازم ، خلاصه بعد از کمی گپ و گفت و غیبت بهشون گفتم من برم جاهای دیگه رو هم قیمت بگیرم و بعد بیام پیشتون برای خرید که دیگه هم نرفتم چوم گرون بود جنساشون.
از هتلم راضی بودم ، فقط نمی دونم چرا استخرش آب شور داشت ، ولی اکی بود ، بعد از این که رفتم اطراف رو چرخی زدم ، چندتا آبجو گرفتم و رفتم توی اتاقم و یه دوش گرفتم و با خیال آسوده یه فیلم خوب پیدا کردم و روی تختم لم دادم و نوشیدنی و بادوم هندی و فیلم ، ترکیب خوبی بودن ، روز اول به جز پرواز آتا همه چی خوب بود و من با آرامش کامل رفتم در خواب ناز و صب باید برای صبونه بیدار می شدم.
اتاق من در هتل
سرویس و حمام اتاقم
اولین صبونه رو نزدیک بود از دست بدم ولی بالاخره رسیدم بهش ، ساعت 10 صب یکی از تور لیدرا به اسم ستاره که خیلی دختر خوب و دوست داشتنی بود اومد دنبالم ، همه تور لیدرا به خاطر دور بودن هتل من غر می زدن ، من دیگه تور لیدر اصلی خودم رو اصلا ندیدم فقط با تلفن و پیامک در ارتباط بودم و هماهنگی رو با من انجام می داد ، با ستاره سوار اتوبوس شدیم و رفتیم گشت شهری رو انجام بدیم ، تور گشت شهری با تور اصلی حساب شده بود و مجانی بود ، رفتیم چندتا مرکز خرید و سوغاتی فروشی و من ازشون شیرینی و راحت الحلقوم ترکی خریدم و برای دوست عزیزم اووردم.
هتل وایت منارچ استانبول صیخانه خوبی داشت
وقتی که در رستوران هتل غذا می خوردم منظره روبروم این برج بود
بعد از این که سوغاتی رو خریدیم رفتیم مرکز خریدای ترکیه رو ببینیم که جذاب ترین قسمت گشت شهری بود ، البته از این که چند تا از همسفرامون خیلی رو مخ بودن و همه رو عصبی کرده بودن بگذریم ، تور لیدری هم شغل سختیه باید خیلی تحمل داشته باشی و بتونی که با آدمای مختلف کنار بیای و از کوره در نری ، من که با ستاره دوست شده بودم دیگه همون جلوی اتوبوس پیش خودش می نشستم و کلی حرف زدیم ، دختر دلنشینی بود اصلا تو فکر این نبود که بخواد به خاطر پول مخ مسافر رو به کار بگیره.
راحت الحلقومای خوشمزه استانبول
اولین مرکز خریدی که رفتیم یه مرکز خرید 3 طبقه بود که جنسای خیلی خوب و ارزونی داشت ، ولی چون خیلی وقت کم بود من نتونستم خرید کنم ، بعد از اون رفتیم یه مرکز خرید بزرگ تر که فک می کنم معروف ترین مرکز خرید استانبوله و ” پالادیوم ” اسمش بود و چند ساعتی اون جا بودیم و من اون جا کلی تونستم خرید کنم در حقیقت بیشتر خریدام رو از پالادیوم کردم چون جنسای خوب و قیمتای خوب بود و بهترین مغازشم که دیگه الاتو ایرانم شعبه داره ” ال سی وا کی کی ” بود ، ناهارمونم همون جا خوردیم یه چیزی تو مایه های برنج و مرغ خودمون بود خیلی دوست نداشتم.
مرکز خرید پالادیوم که من کلی خرید کردم ازش
در این تور با دو خواهر مهربون هم دوست شدم و کلی بعدش به ما خوش گذشت ، تور فردا رو با اونا هماهنگ کردم که برم ، ناهار رو که خوردیم رفتیم سراغ یه کارخونه چرم که فروشگاه هم داشت و جنسا همه به دلار بود خیلی گرون بود من کلا چرم دوس ندارم ولی اجناس زیبایی داشت ، چرم ترکیه سومین چرم خوب در جهانه ، این قسمت تور خیلی باحال بود چون مدلا اومدن و برامون کت واک اجرا کردن و لباسای مختلف رو تو تن اونا دیدن آدم رو وسوسه می کرد که خرید کنی ، بعد از این جا یه مرکز خرید دیگه رفتیم که خیلی بزرگ نبود ، دونه دونه رفتیم هتل هامون و شب من باید می رفتم کشتی و کنسرت .
این رو یادم رفت بگم رفتار و سرویس دهی کارکنان هتل من خیلی خوب بود ، فقط مدیریت رستوران در طبقه هشتم هتل یه کمی بد اخلاق بود و من خیلی نمی تونستم رو صبونه مانور بدم می ترسیدم بهم بگه بسه دیگه چقدر چای یا قهوه می خوری ، البته مزاح می کنم ، قیافش جدی بود در کل از همه چی هل راضی بودم جز دوری از مرکز شهر ، خلاصه رفتم هتل و دوش گرفتم و کمی استراحت کردم ، ساعت 8 شب قرار بود یکی دیگه از تور لیدرها به اسم محمد بیاد دنبالم ، سوار اتوبوس شدم و رفتیم اسکله تا بریم تو کشتی ، برنامه کشتی هم خوب بود و کلی خوردم و نوشیدم ، در این جا دوستی پیدا نکردم چون داشتم همش از سفر دریاییم و روی عرشه بودن لذت می بردم ، بعد از یک ساعت که کشتی حرکت کرده بود ، مهرشاد اومد و بعدشم شهرام کلی خوند و مردم رقصیدن ، خوش گذشت ، بعدشم خسته و کوفته برگشتم هتل و غش کردم.
روز سوم تور آسیایی استانبول رو داشتیم که من خیلی دوست داشتم برم و ببینیم محله ثروتمندای استانبول چجوریاس ، ساعت 8 صب فرشید یکی دیگه از تور لیدرا همونی که روز اول منو رسوند به هتل اومد دنبالم و راهی شدیم ، ترافیک استانبول هم خیلی سنگینه ، رفتیم دونه دونه بچه ها رو برداشتیم و منم که با دو خواهر دوست شده بودم منتظر بودم که اونا رو سوار کنیم و بریم به سمت محله پولدارای استانبول ، فرشید خیلی خوب بود و مهربون و خوب توضیح می داد ، اول که رسیدیم به ” پل بسفر یا پل آرزو ” گفت اگه اولین باره که از زیر این پل رد می شین هر آرزویی دارین برآورده می شه منم آرزو کردم که همه آرزوهام برآوورده شه!
این جا پر از کبوتر بود
پل بسفر یا پل آرزو در استانبول که از زیر آن عبور کردیم
پل بسفر فقط ماشین رو هست به این دلیل که خیلی ها از این پل خودشون رو پایین انداختند و خود کشی کردن ، در سال فقط یک روز تحت امنیت کامل این پل برای عابرین پیاده باز می شه و می شه از روش رد شد ، از پل که رد شدیم کم کم وارد محله آسیایی شدیم ، از جلوی خونه ” ابرو گوندژ ” و ” اردغان ” هم رد شدیم ، رسیدیم به یه پارک بزرگ که ” ببک ” نام داشت و فرشید می گفت همه فیلمای ترکی این جا ساخته می شه و این جا بوی خیانت می ده ، کلا بچه با نمک و شوخ طبعی بود ، این جا کلی گشتیم و عکس گرفتیم پارک خوشگل و بزرگی بود و آن طرف تر می شد کشتی های خصوصی ثروتمندان استانبول رو دید ، فرشید می گفت که اینا همشون مث ماشین شخصی کشتی شخصی هم دارن.
پارک ببک در منطقه آسیایی استانبول
قایق های اختصاصی ثروتمندان استانبول
قایق های بزرگ خصوصی در استانبول
بعد از این جا رفتیم یه جای خوشگل که سفارت مصر هم او نجا بود ، ظاهرا گرون ترین و معروف ترین سفارت در استانبول همینه ، کلی کبوتر اون جا بود و من کلی عکس گرفتم باهاشون ، بعد از این جا رفتیم سوار کشتی شدیم و به آن طرف اصلی آسیایی استانبول رفتیم ، بعد کلی گشت و گذار و دیدن خونه های بسیار بزرگ و لوکس رفتیم که ناهار بخوریم و خرید کنیم ، این دفعه به یکی از مراکز خرید لوکس و بزرگ استانبول به اسم ” کانیون ” رفتیم ، من و فرشید و خانم عکاس رفتیم غذا خوردیم و خوشمزه هم بود ، دیگه جدا شدیم و رفتیم که خرید کنیم ، من که پولام داشت ته می کشید به فرشید گفتم که صرافی معرفی کنه ، از این مرکز خرید خیلی خرید نکردم چون قیمت هاش بالا بود.
سفارت مصر در استانبول که زیباترین سفارت است
مرکز خرید کانیون تقریبا گران بود ولی رستوران های خوبی دارد
از قسمت آسیایی استانبول با کشتی برگشتیم و من و دو خواهر و فرشید رفتیم صرافی که لیره بگیریم ، بعدش تو میدان تکسیم به گشت و گذار پرداختیم و رفتیم که خرید کنیم ، من کلی دیگه خرید کردم ، یکی از خواهرا با یکی از تور لیدرا هماهنگ کرد که شام رو بریم بیرون ، من هم که دستم پر از خرید بود ، هتلمم دور بود رفتم و وسایل رو گذاشتم تو هتل دو خواهر و با مهدی که تور لیدری بود که مدیریت کل تور رو بر عهده داشت رفتیم برای شام ، شام رو سفارش دادیم و کلی آبجو خوردیم و بعدشم رفتیم کلاب کلی رقصیدیم ، خلاصه شب آخر خیلی به ما خوش گذشت و سفر استانبول من اینجوری شیرین بود ، مهدی ماهارو رسوند هتل و فرداش که من پرواز داشتم باید 8 صب حاضر می بودم که ستاره بیاد دنبالم.
در راه برگشت به هتل در کشتی ، نمایی از دریا استانبول
با دو خواهر به گشت و گذار و خرید رفتیم
شب رفتم و وسایلم که کلا پخش در اتاق بود جمع و جور کردم و خوابیدم ، صب ساعت 7 پا شدم رفتم صبونه آخرمو مفصل خوردم و اومدم با ستاره هماهنگی کردم و اون گفت که 9 تو لابی هتل باشم ، منم یه کمی بیشتر خوابیدم ، ساعت 9 ستاره اومد دنبالم و رفتیم که بریم به سمت فرودگاه ، چند نفر دیگه رو برداشتیم و رفتیم فرودگاه با ستاره خدافظی کردم و براش آرزوی موفقیت ، با بچه های هم پروازم رفتیم که بریم سمت در ورودی و چمدونا رو بدیم ، وای دوباره هواپیمایی آتا بازی در آوورد ، این دفعه که دیگه من انقدر حالم بد بود که سرگیجه و حالت تهوع گرفتم ، ما ساعت 11 فرودگاه بودیم ، 13 پرواز مون بود ولی ساعت 18 پریدیم آخه مگه می شه ، همه کلافه شده بودن دیگه ، سوار که شدیم یه عذر خواهی هم نکردن ، غذاشونم سوخته بود ، من که غش کردم تو هواپیما ، خلاصه به سلامت تو فرودگاه امام نشستیم و من داغ گذاشتم رو دستم که دیگه با آتا پرواز نکنم.
من همش نگران این بودم که این همه خرید کردم نکنه گیر بدن و بخوان بگردن که خداروشکر این طور نبود و به خوشی و سلامتی پاسپورتم رو مهر کردن و اومدم بیرون ، اینم از سفرنامه استانبول ، این شهر ، شهر خوبیه ولی دیگه بیشتر از 4 روز زیاده و فقط برای خرید عالیه ، برای تفریح و گشت و گذار خیلی پر خرجه ، توی کلاب هاشم که رسما جیب آدم رو می زنن ، توصیه می کنم تو استانبول به دیسکو نرید و اگه می رین با جیب پر پول ، لااقل 500 لیر داشته باشید.
نویسنده: صنم نصیری